وأعدو الهم مّا استطعتم مّن قوة
یکی از پاسدارها که اسلحه یوزی داشت، سرکوچه ایستاده بود و داد می زد:اگه مردی بیا بیرون، چرا رفتی قایم شدی، بیا بیرون دیگه. قصد بیرون آمدن نداشت؛ ضامن نارنجک را کشیده بود و مدام تهدید می کرد که اگر به سمتش برود، نارنجک را پرت می کند بین مردم؛ چند دقیقه ای به همین نحو گذشت، ناگهان آن منافق از پشت پله ها پرید بیرون. تا آمد نارنجک را پرتاب کنه همان پاسدار پاهایش را به رگبار بست؛ آن قدر با مهارت این کار را کرد که انگار عمری تیرانداز بوده است. دو سه سال بعد رفتیم تیپ ویژه شهدا. یک شب همین خاطره را برای کاوه تعریف کردم، گفت: این قدرها هم که می گوئی کارش تعریفی نبود.پرسیدم مگر شما هم آن جا بودی؟خندید و گفت: اون کسی که تو می گی خود من بودم.(راوی علی آل سیدان ) از سر شب حالتی داشت که احساس می کردم می خواهد چیزی به من بگوید، بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: بابا! خبرداری که ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اگه بخوام برم اون جا، شما اجازه می دی؟ گفتم: بله. اجازه می دم، چرا که نه، فرمان امامه همه باید بریم دفاع کنیم. پرسید: می دونین اون جا چه وضعیتی داره؟ جنگ، جنگ نامردیه؛ احتمال برگشت خیلی ضعیفه. با خنده گفتم: می دونم، برای این که خیالش را راحت کنم، ادامه دادم: از همان روز اولی که به دنیا آمدی، با خدا عهد کردم که تو را وقف راه دین و حق کنم. اصلا آرزوی من این بود که تو توی این راه باشی؛ برو به امان خدا پسرم.گل از گلش شگفت. خندید و صورتم را بوسید. بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: آن شب آقاجان، امتحان اللهی اش را خوب پس داد.(راوی پدر شهید) شیفته ی محمود یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی ،چیزی گفت، جوابش را بدهم. کاملاً خلاف انتظارم عمل کرد؛ یک دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرشو بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توگوشی برایم سخت تر بود. دنبالش دویدم. در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، چیزی بگو، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که خون ها را پاک می کرد، گفت: این جا کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت: بمیر، می مردم.(راوی ابراهیم پور خسروانی) یک تشخیص به موقع رحیم صفوی(فرمانده سابق سپاه) پرسید: اسمتون چیه؟ محمود گفت: کاوه هستم. تا اسم کاوه را شنید چند لحظه مات و مبهوت خیره شد به محمود، بعد هم به دقت شکل و شمایلش را نگاه کرد. اسم و آوازه ی کاوه حتی تا ستاد کل سپاه هم رسیده بود. آقا رحیم وقتی به خودش آمد، بدون معطلی دستش را دراز کرد و حکم محمود را گرفت، گفت: شما حق ندارین برید جنوب، باید از همین جا برگردید کردستان! محمود گفت: مشکلاتی تو کردستان، جلو را همون هست که ما رو توی تنگنا گذاشته و نمی تونیم اون طور که باید اونجا کار کنیم. پرسید: چه مشکلاتی؟ محمود گفت: تو خود سپاه یک سری مشکلات داریم، ادوات و مسئولین از ما پشتیبانی نمی کنندو بعضی وقتها هم سد راهمون می شوند، آقا رحیم گفت: شما برگردید کردستان، بنده از همین حالا به شما اختیار تام می دهم، هر اداره و مسئولی که همکاری نکرد، کافیه فقط معرفی اش کنی تا ما باهاش برخورد لازم را بکنیم. محمود گفت: پس اجازه بدین برای سه ماه هم که شده برم جنوب، عملیات که تمام شد برمی گردم،چیزی گفت که دیگه محمود ساکت شد. گفت: آقای کاوه! اصلا برای سه روز هم شما را نمی گذاریم برید جنوب، همین الان مستقیم برید کردستان (راوی عبدالحسین دهقان) کشف بزرگ ناصر کاظمی آهی کشید و از روی افسوس گفت: این عملیات(آزادسازی سد بوکان) تموم شد و باز من شهید نشدم، اولین باری بود که از او چنین حرفی را می شنیدم، همه سراپا گوش شدند و خیره به او. گفت: البته اگر نتونم با خون خودم خدمتی به اسلام بکنم و شهید نشم خیلی نگران نیستم. این حرف بیشتر مایه تعجب شد، ادامه داد: من کاری برای جمهوری اسلامی کردم که امیدوارم حق تعالی نظر عنایتش را شامل حالم کند، من هم مثل بقیه حسابی کنجکاو شده بودم! گفت: اون کار اینه که من کاوه را برای جمهوری اسلامی کشف کردم و یقین دارم که کاوه می تواند مسئله کردستان را حل کند.(راوی جاویدنظامپور) با تشکر از شلمچه
امام سجاد صلوات الله علیه بر مصیبت پدرش بیست سال گریست. هیچ وقت طعامی به محضر او نیاوردند مگر آن که چشمهایش پر از اشک گردید. روزی یکی از غلامانش گفت: یابن رسول الله (ص) آیا وقت تمام شدن غصهات نرسید؟! «اما آن لحزنک ان ینقضی»؟! امام فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی را از پیش او برد، چشم هایش از کثرت گریه سفید و نابینا گردید، موی سرش سفید شد، پشتش خم گردید، با آن که پسرش در دنیا زنده بود، اما من با دو چشمم دیدم که پدرم و برادرم و عموهایم و هفده نفر از خانوادهام همه در کنار من به خون غلطیده بودند. چطور اندوه من تمام شود؟! «و یحک انّ یعقوب النّبی (ع) کان له اِثنی عشر ابنا فغیّبَ اللّه واحداً منهم فابیضّت عیناه من کثرة بکائه علیه و شاَب رأسه من الحزن وَاْحدَوَْدَب ظَهرُه من الغمّ و کان ابنه حیّاً فی الدنیا و انا نظرت الی ابی و اخی و عمّی و سبعة عشر من اهل بیتی مقتولین حولی فکیف ینقضی حزنی» منبع: سیر الائمه: ج 3 ص 195 تألیف سید محسن امین عاملی آیا گریه کردن کافیست؟! چگونه حسینی شویم؟ حادثه کربلا، حادثهای است که دیگر تکرار نمیشود و تنها یکبار در سال 61 هجری قمری رخ داده است. اما این حادثه حاوی درسها و محتوای غنی فرهنگ انسانی از سوی امام حسین (علیهالسلام) و اصحابش میباشد و از سوی دیگر شامل وحشیانهترین اعمال پست و غیرانسانی است که از سوی اردوگاه کفر و نفاق یعنی یزید و یارانش اتفاق افتاده است. امروز که پس از 1369 سال، این حادثه سینه به سینه و دست به دست به ما رسیده است باید چه کنیم؟ وظیفه ما چیست؟ آیا فقط وظیفه ما اینست که با فرارسیدن ماه محرم شهر را سیهپوش کنیم و بیرقهای عزا بپا کنیم و لباس مشکی بر تن کنیم و ماتم گرفته و گریه کنیم؟! در این شکی نیست که برای حفظ و برپایی شعائر الهی باید قطعاً این کارها انجام شود. ولی سوال ما اینست که باید به اینها بسنده شود؟! پر واضح است که در چنین حادثهای بس عظیم، درسهای بسیاری نهفته است. و بلاشک در آن قیام خونین چیزیهایی نهفته است که فقط منحصر به آن زمان نبوده و آن موارد مربوط به تمامی زمانها میشود. چقدر روشهای اخلاقی رسول خدا را شناختهایم و به کار میگیریم؟ چقدر پایبند به اصول اخلاقی هستیم؟ تا چه میزان به دنبال اجرای عدالت نبوی هستیم؟ چقدر به احکام و دستورات دین توجه داریم؟ در برپایی نماز چقدر حساسیت داریم؟ چقدر در مورد بدعت گذاریهای در دین حساس هستیم؟ چقدر در مقابل بدعتها میایستیم و با آنها مبارزه میکنیم تا دین از آسیبها در امان بماند؟ و ... قیام امام حسین(علیه السلام) از چنان عظمتی برخوردار است که در روایات آمده اگر کربلا نبود کعبه باقی نمیماند. چنانکه به کعبه حمله کردند و آن را تخریب نمودند. یعنی اگر قیام امام حسین (علیهالسلام) نبود، اسلام از بین میرفت. خوردن هر خاکی، حرام است ولی خوردن تربت حرم امام حسین(علیه السلام) اگر به قصد استشفاء باشد، مستحب و خداوند شفای بیماریها را در آن قرار داده است. سجده بر تربت پاک سیدالشهدا در نماز باعث قبولی نماز میشود و نُه امام معصوم بعد از واقعه کربلا بر تربت حرم امام حسین(علیه السلام) سجده نمودهاند. بنابر روایات در روز عرفه خدای متعال اول به زائران امام حسین(علیه السلام) نگاه میکند بعد به زائران بیت الله الحرام در صحرای عرفات. اینها عظمت واقعه کربلا و حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را میرساند. پس منطقی و عقلانی است که این واقعه بزرگ تاریخ که تنها یک رخداد تاریخی نیست بلکه یک فرهنگ است را بازکاوی نماییم و درسهای موجود در آن را آموخته و عامل باشیم. امام حسین(علیه السلام) در نامهها و سخنرانیهایشان، انگیزه خود را از قیام ، بیان فرمودهاند. امام، زمانی که به مکه رسیدند برای سران قبایل مختلف؛ نامههایی نوشتند و توسط چهار سفیر آنها را به دست ایشان رساندند؛ چرا که در آن عصر، نظام به صورت قبیلهای بود. اگر رئیس قبیله چیزی را میپذیرفت، مردم را نیز با خود همراه میکرد و اگر موردی را نمیپذیرفت مردم نیز حق پذیرش نداشتند. پس نامهها به سوی روسای قبایل ارسال شد. دوست عزیز، ای همشهری و ای هموطن. ای کسی که عاشق و شیدای حسین هستی و وقتی نام دلربایش را میشنوی از خود بیخود میشوی!اگر میخواهی امام حسین (علیهالسلام) را تجلیل کنی، سنت پیامبر گرامی را زنده کن . ای خواهر و برادر اگر میخواهی با امام حسین(علیه السلام) همراه شوی در دین بدعت مگذار و با بدعتگذار مبارزه کن و برای ریشهکن شدن بدعتها تلاش کن. بنا به نقل طبری، یکی از این نامهها توسط سفیر امام "سلیمان بن رزین" برای پنج نفر از سران قبایل شهر بصره که عبارت بودند از: مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس تمیمی، منذر بن جارود عبدی، مسعود بن عمرو ازدی، قیس بن هیثم ارسال شد.(1) "منذر بن جارود" پس از دریافت نامه، سلیمان، سفیر امام را به همراه نامه تحویل ابن زیاد داد. و ابنزیاد یک شب قبل از حرکت به سوی کوفه، دستور داد سلیمان را گردن زدند. نامه امام به سران قبایل بصره کوتاه است. اما در دو جمله انگیزه خود را از رفتن به کربلا و قیام خود را بیان میفرماید: 1- "فَانَّ السُّنَّة قد اُمیتَت" یعنی بدرستی که سنت و روش و منشهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از میان جامعه اسلامی رخت بر بسته است و مرده است. از رحلت پیامبر زمان زیادی نگذشته است اما دیگر خبری از سنتهای رسول خدا نیست. پیامبر اکرم جامعه نبوی ایجاد کرده بود ولی اکنون تبدیل شده به جامعه اموی و افرادی چون معاویه و یزید حاکمان آن بودهاند. پیامبر جامعه ارزشی ایجاد کرده و اکنون تبدیل شده به جامعه غیر ارزشی. پیامبر جامعه ولایی ایجاد کرده بود ولی اکنون به جامعه سلطنتی تبدیل شده و قصر و بارگاه و ثروتاندوزی و ظلم و ستم ایجاد شده است. پیامبر در مسجد در حضور مردم میفرماید من هیچ اجری از شما نمیخواهم فقط به خاندانم دوستی و محبت ورزید. "لا اسئلکم علیه اجراً الا مودة فی القربی."(2) ولی آنان با اهل بیت پیامبر چه کردند؟ فدک را از حضرت زهرا(علیهاالسلام) غصب کرده و او را به شهادت رساندند. با امیرالمومنین علی(علیهالسلام) سه جنگ راه انداختند و بعد هم او را در محراب، به شهادت رساندند. امام حسن(علیهالسلام) را نیز به شهادت رساندند و در آخر با امام حسین(علیه السلام) به جنگ برخاستند. آنان اجر رسالت پیامبر را اینگونه دادند و سنتشکنی کردند. 2- و البِدعَةَ قد اُحییَت؛ (جای عمل به سنت پیامبر) در دین، بدعت و تغییرات ایجاد کردهاند. امام دومین علت قیام خود را بدعت گذاری در دین اعلام کردهاند. ایشان احکام را تغییر دادهاند و برخی احکام حلال را حرام و اعمال حرام را حلال اعلام کردهاند. حتی در اذان هم تصرف کرده و آن را کم و زیاد نمودهاند. امام حسین(علیه السلام) با قیام خود میخواهد، سنتهای پیامبر را زنده کند و مقابل بدعتها بایستد و آنها را از بین ببرد تا دین از خطرات مصون بماند. امام حسین(علیه السلام) وقتی دیدند که سنت پیامبر از بین رفته و بدعتها جای آن را گرفته، سکوت را جایز ندیده و قیام کردند تا دین الهی را زنده نگه دارد که اگر این کار را نمیکردند معلوم نبود چه بلایی به سر دین میآمد. پیامبر در مسجد در حضور مردم میفرماید من هیچ اجری از شما نمیخواهم فقط به اهل بیتم مودت و محبت داشته باشید. " لا اسئلکم علیه اجراً الا مودة فی القربی."ولی آنان با اهل بیت پیامبر چه کردند؟ فدک را از حضرت زهرا(علیهاالسلام) غصب کرده و او را به شهادت رساندند. با امیرالمومنین علی (علیهالسلام) سه جنگ راه انداختند و بعد هم او را در محراب، به شهادت رساندند. امام حسن (علیهالسلام) را نیز به شهادت رساندند و در اکنون در سال 61 با امام حسین(علیه السلام) به جنگ برخاستهاند. چقدر روشهای اخلاقی رسول خدا را شناختهایم و به کار میگیریم؟ در مقابل خانواده، دوستان و مردم چقدر با گذشت و ایثار هستیم؟ چقدر به نیازمندان و فقرا توجه داریم؟ حق همسایهها را چگونه ادا میکنیم؟ چقدر پایبند به اصول اخلاقی هستیم؟ تا چه میزان به دنبال اجرای عدالت نبوی هستیم؟ چقدر به احکام و دستورات دین توجه داریم؟ در برپایی نماز چقدر حساسیت داریم؟ چقدر در مورد بدعت گذاریهای در دین دقیق هستیم؟ چقدر در مقابل بدعتها میایستیم و با آنها مبارزه میکنیم تا دین از آسیبها در امان بماند؟ و ... دوست عزیز، ای همشهری و ای هموطن. ای کسی که عاشق و شیدای حسین هستی و وقتی نام دلربایش را میشنوی از خود بیخود میشوی! اگر میخواهی امام حسین(علیهالسلام) را تجلیل کنی، سنت پیامبر گرامی را زنده کن . ای خواهر و برادر اگر میخواهی با امام حسین(علیه السلام) همراه شوی در دین بدعت مگذار و با بدعتگذار مبارزه کن و برای ریشهکن شدن بدعتها تلاش کن. امام در نامه خود پس از بیان دو مطلب فوق، راه درمان را نیز میفرمایند که: "فَإن تَسمعوا قَولی أهدِکُم إلی سَبیل الرّشاد؛ اگر سخن مرا بشنوید شما را به راه سعادت و خوشبختی هدایت خواهم کرد." لازمه این که در دین بدعت نگذاریم اینست که دین را خوب بشناسیم، و بدانیم که فرمان الهی در احکام دین چیست؟ آنگاه است که درست عمل میکنیم. وقتی چهارچوب دین را شناختیم، وقتی سنتهای رسول خدا را آموختیم، دیگر جایی برای بدعت و کارهای سلیقهای و من درآوردی نمیماند. آنوقت هست که دقیقا بنا بر دستورات الهی عمل خواهیم کرد. یادمان باشد که حسینی بودن صرفاً به مشکی پوشیدن و گریه کردن برای آن امام نیست گر چه آن نیز بزرگداشت شعائر الله است بلکه حسینی بودن به نحو اکمل یعنی همانند امام حسین(علیه السلام) عمل کردن و دغدغههای امام را داشتن. چرا که امام در نامه خود پس از بیان دو مطلب فوق، راه درمان را نیز میفرمایند که: "فَإن تَسمعوا قَولی أهدِکُم إلی سَبیل الرّشاد" یعنی اگر سخن مرا بشنوید شما را به راه سعادت و خوشبختی هدایت خواهم کرد. پینوشتها: 1- تاریخ طبری، حوادث سال 61 . 2- شوری/ آیه 23 . سایت تبیان مهری هدهدی شهید حسن صابری حسن سه سال بیشتر نداشت، اما از همان زمان شیفته سیرت امیرمومنان (علیه السلام) و خداوند متعال بود. یکبار وقتی به خانه رسیدم ،صدای او را شنیدم که می گفت:ای خدا، ای خدا با تعجب در را باز کردم حسن روی سجاده نشسته بود و دست هایش را به آسمان گرفته بود و می گفت:«ای خدا، ای خدا». پرسیدم:«حسن جان چه کار می کنی؟» نگاهی کرد و گفت:«نماز می خوانم و بی اعتنا به حضور من دوباره نیایش خود را از سر گرفت. همیشه مشتاق عبادت پروردگار بود، یادم هست اولین باری که قصد داشت به جبهه برود، گفتم: تو هنوز آموزش ندیده ای و فقط چهارده سال داری... نگاه پرمعنایی به من انداخت و ادامه داد : حالا که می گوئی جبهه نرو، عیبی ندارد ولی فردای قیامت برای تو الگو می آرم،حضرت علی اصغر (علیه السلام) شش ماهه بود طفلان زینب (علیها السلام)،طفلان حسن مجتبی (علیه السلام)، تماماً 7 یا 8 ساله بودند و آنها با شمشیر می جنگیدند و الان با تفنگ می جنگیم و خواهم گفت که بابای من نگذاشت بروم. دیگر چیزی نداشتم که بگویم و حسن با رضایت من به جبهه رفت. آخرین دیدار عملیات کربلای5 که به پایان رسید، حسن خیلی ناراحت بود، به مرخصی که آمد، پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ بعض غریبی داشت پاسخ داد: ما با خط شکنان گردان حضرت علی اصغر (علیه السلام) در عملیات بودیم، دوستان زیادی را درآنجا از دست دادیم ولی من لیاقت شهادت را نداشتم. تا اینکه قبل از عملیات بیت المقدس 2 در آخرین دیدار احساس کردم حسن رفتنی است، سفارش برادرش عباس را به او کردم و از خانه خارج شدم، وقتی به انتهای خیابان رسیدم دوباره به خانه بازگشتم و باز به حسن سفارش عباس راکردم. دلم راضی نمی شد اما باز از خانه زدم بیرون، سعی کردم دیگر باز نگردم چون امکان داشت حسن به حرکات من شک کند زیرا من همیشه با آرامش از او خداحافظی می کردم و فقط به او می گفتم: امام(رحمه الله علیه) و خدا را فراموش نکن، باز هم در خیابان ایستادم، تا موقع رفتن حسن او را ببینم، پس از چند لحظه مکث برای اینکه ناراحت نشود، از ایستادن منصرف شده و به محل کار رفتم ولی برای همیشه چشمانم به راه خشک شد تا او بازگردد، و بالاخره یک روز همسایه مان گفت:حسن آقا به آنجا که دوست داشت رفت.... راوی:پدر شهید شهادت عملیات بیت المقدس 2 بود، برای گرفتن وضو از سنگر خارج شدیم، حسن حالت عجیبی داشت هردو به راه افتادیم تا نماز را زودتر اقامه کنیم، اما ناگهان صدائی به گوشمان رسید، حسن مراکنار زد، صدای سوت موشک کاتیوشا بود ترکش موشک صابری را مجروح و خون آلود بر زمین انداخت، خواستم او را به اورژانس انتقال دهم. کنارش نشستم، گفت:مرا نبرید، من شهید خواهم شد، یا زهرا (علیها السلام)، یا زهرا (علیها السلام) نام مقدس و متبرک فاطمه زهرا (علیها السلام) را هنوز برلب داشت که با شوق دیدار پروردگار به آسمان رخت بربست. راوی: همرزم شهید عملیات بیت المقدس 2 رمز عملیات : یا زهرا (س) تاریخ عملیات : 25/10/1366 ساعت 22:00 مکان عملیات : شلمچه سلیمانیه اهداف عملیات : آزاد سازی ارتفاعات شهر ماووت عراق با تصرف ارتفاع گرده رش و عبور از رودخانه عریض قلعه چولان در عملیات نصر امکان گسترش وضعیت خودی در منطقه غرب این رودخانه و برداشتن گام های اساسی به طرف سلیمانیه فراهم شد . به همین منظور ، می بایست ارتفاعات قمیش دلبشک و الاغلو تصرف می شد . با فرا رسیدن فصل زمستان ارتفاعات منطقه را برف می پوشاند و اجرای هر عملیاتی دشوار به نظر می رسید ، در حالی که وضعیت موجود جنگ اقتضا می کرد عملیات مورد نظر هر چه سریع تر آغاز گردد ، زیرا نیرو های معارض عراقی که متحد ایران بودند . در معرض خطر هجوم ارتش عراق قرار داشتند و چنانچه مناطق وسیع تحت نفوذ آنان به اشغال دشمن در می آمد . بسیاری از راه کارهای خودی بسته می شد . با توجه به این ضرورت عملیات بیت المقدس 2 را سپاه طراحی و اجرا کرد. در این عملیات نیرو های خودی با وجود سرمای شدید و دشواری مسیر های طولانی تعیین شده موفق گردیدند حدود 70 در صد از اهداف ارضی منطقه، همچون ارتفاعات ویلوان ،قامیش و گلاله را به تصرف خود در آوردند . در این عملیات لشگر 27 محمد رسول الله با 8 گردان حضور فعالی را از خود به نمایش گذاشت . بعد از عدم موفقیت در عملیات کربلای 4، 25 تن از فرماندهان با حضور هاشمی رفسنجانی نماینده امام (ره) در جنگ جلسه ای به مدت نزدیک به 40 ساعت برگزار کردند.بحث در فضای باز و آزادی بیان برگزار گردید به طوری تمام 25 نفر نظرات خود را هر یک کاملاً جدا از دیگری مطرح کردند. * وضعیت منطقه منطقه شلمچه، در جنوب شرقی مهم و استراتژیک بصره قرار گرفته و تقریباً نزدیک ترین محور و صولی به این شهر به حساب می آید. این منطقه محدود به مناطق و محورهای زیر است: * عملیات در قسمت های مختلف 1_ سر پل غرب کانال ماهی * آخرین شب عملیات بعد از سپری شدن روز هجدهم که عمدتاً، تلاش ها متوجه طرح ریزی عملیات برای تکمیل خط پدافندی بود، در شب نوزدهم از یگان ها، با نیرویی بین یک تا دو گردان، به عملیات پرداختند، که با وجود یرخی موفقیت ها، در مجموع، از نظر برادران مطلوب نبود. عملیات این شب، نشان داد که وقتی قادر نیستیم یگان های تازه نفس وارد صحنه کنیم ( به دلیل محدودیت سازمان رزم) تداوم عملیات، هر چند به طور محدود و مختصر، نیازمند بازسازی و تجدید قوای یگان های عمل کننده می باشد آن هم در مورد یگان هایی که نزدیک به سه هفته به طور شبانه روزی در حال جنگیدن هستند و در نتیجه متحمل خسارات زیادی از لحاظ کادر و امکانات شده اند بر همین اساس، قرار شد یک فرصت دو هفته ای به یگان ها داده شود، تا برای ادامه حرکت آمادگی پیدا کنند. * آمار یگان های دشمن درگیر در عملیات کربلای 5 در طول 20 شبانه روز درگیری در منطقه عملیاتی شلمچه عراق برای سد کردن پیشروی رزمندگان اسلام و همچنین جهت باز پس گیری مناطق از دست رفته، به کلیه سپاهیان خود اعلام کرد که یگان های کیفی و عملیاتی خود را آزاد کرده، به شلمچه اعزام کنند. بر همین اساس، بیش از یکصد یگان از دشمن وارد منطقه شده، به مقابله با رزمندگان اسلام برخاستند. * عملیات تکمیلی کربلای 5 مرحله اول عملیات، به منظور تکمیل خط پدافندی و انتقال کامل آن از شرق به غرب نهر جاسم، در تاریخ 3/12/1365 و در ساعت 20 آغاز شد. در این عملیات 12 یگان سپاه، با استعداد حداکثر 30 گردان، در عملیات شرکت کردند و موفق شدند با 30 تیپ درگیر شده، ضمن انهدام قابل توجه آنان، تعداد زیادی اسیر بگیرند. منبع: خبرگزاری ایسنا در یکى از همین روزهایى که ما در خطوط جبهه حرکت مىکردیم، یک نقطهاى بود که قبلا دشمن متصرف شده بود، بعد نیروهاى ما رفته بودند آنجا را مجددا تصرف کرده بودند، بنده داشتم از این خطوط بازدید مىکردم و به یگانها و به سنگرها و به این بچههاى عزیز رزمندهامان سر مىزدم، یک وقت دیدم یکى دو تا از برادران همراه من خیلى ناراحت، شتابان، عرقریزان، آشفته، آمدند پیش من و من را جدا کردند از کسانى که داشتند به من گزارش مىدادند که یک جملهاى بگویم، دیدم که اینها ناراحتند گفتم چیه؟ گفتند که بله ما داشتیم توى این منطقه مىگشتیم، یک وقت چشممان افتاده به جسد یک شهیدى که چند روز است این شهید بدنش در زیر آفتاب اینجا باقى مانده. من به شدت منقلب شدم و ناراحت شدم و به آن برادرانى که مسؤول بودند در آن خط و در آن منطقه، گفتم سریعا این مسأله را دنبال کنید، جسد این شهید را بیاورید و جسد شهداى دیگر را هم که در این منطقه ممکن است باشند جمع کنید. اما در همان حال در دلم گفتم قربان جسد پاره پارهات یا اباعبدالله، اینجا انسان مىفهمد که به زینب کبرى چقدر سخت گذشت، آن وقتى که خودش را روى نعش عریان برادرش انداخت، و با آن صداى حزین، با آن آهنگ بىاختیار، کلمات را در فضا پراکند و در تاریخ گذاشت فریاد زد «بابا المظلوم حتى قضا، بابا العطشان حتى ندا» پدرم قربان آن کسى که تا آن لحظهى آخر تشنه ماند و تشنهلب جان داد. بیانات رهبر انقلاب در خطبههاى نماز جمعه 04/06/1367 در محلی در شمال غزه ، مردان جوان در حال ساخت شبانه انواع موشک های "قسام" هستند. راکت ها در سایزهای مختلف تولید می شوند. بزرگترین ( و سنگین ترین )آنها می تواند مسافتی معادل 9 کیلومتر را بپیماید. ماده منفجره: کلاهک با TNT پر می شود. گلوکز را با موادمنفجره ترکیب و سپس غربال می کنند. آنها از ترازوی آشپزخانه برای اندازه گیری این مواد استفاده می کنند.اجاق خوراک پزی هم از دیگر وسایل مورد استفاده برای موشک سازی است. نیم ساعتی طول می کشد تا موشک ها به وسیله گاز اجاق پر شوند. ساخت هر راکت حدود شش ساعت زمان می برد. مردها از چایی و سیگار برای بیدار ماندن استفاده می کنند. و اما چه خبر از تجهیزات اسراییل: کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة بأذن الله ای جماعت جنگ یک آیینه است
جنگ
شهید سید مرتضی آوینی جنگ برپا شد تا صف احرار را از اغیار جدا کند، و عاشورائیان را برگزیند و اگر این آزمون کربلایی نباشد، چگونه خطیب از خبیث جدا شود. شهید علی دوستانی دزفولی جنگ یک لطف الهی بود بر امت ما، والله باران لطف و رحمت الهی آنچنان شدید بر سر امت ما باریدن گرفته که غریق رحمت و نعمت و لطف الهی شدهایم. شهید محسن نورانی جنگ دانشگاهی است که مدرک آن پاک بودن، خلوص نیت، صبر و تحمل است.
سلام دوستان همدل و همراه ذولفقار313
انشاءالله عزادری های شما در این ماه مورد قبول حضرت حق قرار گرفته باشد . کشتار مردم غزه توسط رژیم غاصب و صهیونیستی اسرائیل با چراغ سبز ابرقدرتها و سکوت خفت بار سران عرب همچنان ادامه دارد که البته با مقاومت جانانه نیروهای حماس تاکنون نتوانستند غلطی بکنند و به اهداف پلیدشان دست یابند .
انشاءالله بزودی شاهد نابودی و اضمحلال صهیونیستها خواهیم بود .
تیرانداز ماهر
آزمون الهی
تو از ســــلالهی نوری تو آفتاب حضــــــوری
به رخش صبح سواری چگونه بیتو بمانم؟
حزن یعقوب یا مصیبت فرزند رسول؟
آرمید؛برای همیشه...
جمع آوری و تنظیم:فاطمه شریعتمدار
به اذعان کارشناسان نظامی عراق 93 درصد منطقه شلمچه را مسلح کرده بود، در دی ماه 1365 صدای فارسی رادیو عراق اعلام کرد: چهار کارشناس برتر نظامی دنیا از جمله آمریکا، شوروی، انگلیس و آلمان و فرانسه منطقه شلمچه را دیده گفته بودند: 93% زمین منطقه از لحاظ نظامی مسلح و مجهز است و هیچ کس نمی توان از این جا عبور کند. یک هفته بعد منطقه توسط نیروهای ایرانی مورد شناسایی و بررسی قرار گرفت. سیم خاردارهای حلقوی، و فرشی، آب با عمق 30 سانتی متر که نه با قایق می شد عبور کرد و نه با پای پیاده. مین های متنوع ضدنفر، ضد تانک و در بین همه این موانع کمین از جمله تجهیزاتی بود که بر سر راه نیروهای ایرانی قرار داشت که البته طراحی آن از خود عراقی ها نبود. برای شناسایی رزمنده ها هر شب از مسیرهای مختلف عبور می کردند و اگر به کمین می خوردند مسیر دیگری را می رفتند و آنقدر این کار تکرار شد تا منطقه به طور کامل مورد بررسی قرار گرفت.
تلاش شبانه روزی فرماندهان سپاه پاسداران برای طراحی عملیات و آماده سازی منطقه و ریگان های رزم آغاز شد و سرانجام در بامداد روز نوزدهم دی ماه سال 1365 در ساعت 1:35 عملیات کربلای 5 با رمز یا زهرا (س) در منطقه شلمچه به اجرا درآمد.
از شمال، به آبگرفتگی جنوب زید
از شرق، به دژ مرزی ایران و عراق
از جنوب: به رودخانه اروند و اروند صغیر
از غرب: به کانال زوجی و شهرهای تنومه و الحارثه
از انتهای نخلستان حاشیه ی اروند به طرف شمال (زید) خاک زمین از جنس رس است؛ به طوری که در فصل زمستان و بارندگی، تردد روی این زمین ها فقط با اتکا به جاده ها میسر می شود. نیمی از زمین منطقه، به وسیله دشمن پر از آب شده و دریاچه نسبتاً وسیعی به عمق حداکثر 170 سانتی متر ایجاد شده، به وسیله دژهای مرتفع محافظت می شود.
پیشروی سریع نیروهای عبور کننده از سیل بندها و مواضع دشمن در شرق کانال ماهی و سپس عبور از این کانال و توسعه وضعیت، نشانگر غافلگیری دشمن در این محور بود. اخبار و اطلاعات واصله نیز حکایت از وضعیت نسبتاً مناسب و خوب نیروها می کرد.
ادامه این تلاش ها در این روز، منجر به تصرف مثلثی غرب کانال زوجی شد.
2_ پنج ضلعی
چنان چه اشاره شد، دشمن با توجه به تجارب عملیات کربلای 4 و برداشتی که از تلاش های خودی در منطقه شلمچه داشت، امکان تلاش ما از پنج ضلعی را متحمل می دانست. لذا، به نیروهای مستقر در پنج ضلعی آماده باش 50% داده بود. علی رغم وضعیت فوق، حرکت یگان ها در داخل پنج ضلعی، هر چند با کندی و تأخیر لیکن دارای تحرک و پیشروی بود، به صورتی که در روز ادامه مأموریت داده، در حوالی ظهر، لشکر سیدالشهدا و 19 فجر به «کانال 7 دهنه» رسیدند و سپس لشکر 10 هلالی های شلمچه را تصرف کرد و لشکر 19 به پاکسازی اطراف پل و الحاق با جناحین مشغول شد. لشکر 31 عاشورا نیز با تصرف یک ضلع کانال ماهی سعی می کرد از نوک کانال به سمت راست مانور کند، تا بتواند با لشکر 25 الحاق کرده، سر پل مورد نظر در پوزه کانال را تصرف کنند.
3_ بوارین
درگیری در جزیره بوارین در ساعات اولیه عملیات، عمدتاً بدین منظور بود که دشمن احساس کند در سراسر خط، درگیری وجود دارد، تا بدین وسیله عمده فشار خود را به یک محور (محور اصلی عملیات) وارد نسازد. علاوه بر این می توانست تهدیدی برای دشمن محسوب شود. لشکر 21 امام رضا (ع) برای انجام عملیات خود _ جهت دیده نشدن نیروها _ از دو محور، اقدام به حفر کانال و تونل زیرزمینی کرد و بالاخره با زحمات طاقت فرسا، در شب عملیات، این کانال و تونل ها به نهر خین رسیدند. ولی به خاطر آگاهی دشمن از مسئله، به محض خروج نیروها از کانال، دشمن تیربارهای خود را روی آن ها متمرکز کرد و نتیجتاً باعث از هم پاشیدن نیروهای عمل کننده در این محور شد.
ساعت 10:30 صبح، خبر عقب نشینی لشکر 21 امام رضا (ع) به قرارگاه رسید. علت نماندن نیروها این بود که نیروهای سمت چپ، به خاطر فعال بودن تیربار دم بوارین، موفق به عبور از خین نشده بودند و در نتیجه، الحاق صورت نگرفته بود و چون نیروهای سمت راست، از چندین جناح در محاصره قرار داشتند تصمیم گرفته شد نیروها به مواضع قبلی خود بازگردند.
4_ پاسگاه بوبیان
لشکر 23 المهدی و 18 الغدیر، مسئولیت تأمین جناح راست عملیات و تصرف پاسگاه بوبیان را به عهده داشتند. به لحاظ شروع درگیری قبل از موعد مقرر، دشمن در این محور کاملاً هوشیار بود. با این همه قبل از ظهر، پاسگاه بوبیان تصرف شد و نیروها از روی پل به طرف کانال ماهی حرکت کردند، اما در محوطه موسوم به کله گاوی (نزدیک کانال) دشمن مقاومت کرد و این نقطه هم چنان در دست دشمن باقی ماند.
پاتک دشمن در این منطقه، از چندین محور به طرف پاسگاه بوبیان انجام شد، که با مقاومت نیروها و انهدام چند دستگاه تانک دشمن، متوقف شد.
این یگان ها که اکثراً نسبت به منطقه توجیه نبودند عجولانه به منطقه فرستاده شدند و پس از ضربات اساسی که بر آن ها وارد شد، جای خود را به یگان های دیگر دادند.
قابل توجه است که در برابر این یگان دشمن، که مرتب تعویض شده، به طور سریع، بازسازی (امکانات _ نیرو) می شدند، تنها 25 یگان از سپاه در مقابل آن ها وجود داشت، که به طور مداوم و شبانه روزی درگیر بودند.
سپاه علی رغم کمبود توان لازم و وجود فشارهای عدیده ناشی از مشکلات موجود و علی رغم آن که از نخستین روزهای سال 1365 به طور مداوم درگیر بوده است، آخرین روزهای این سال را نیز با عملیاتی موفق پشت سر گذاشت. نگاهی به نتایج ده شبانه روز درگیری در عملیات تکمیلی کربلای 5 میزان موفقیت در این عملیات را نشان می دهد:
1_ تکمیل و ترمیم خط پدافندی خودی در نهر جاسم
2_ توسعه و تثبیت نهایی سر پل منطقه غرب نهر جاسم و پیشروی عمده به سوی زوجی
3_ تصرف مجدد سر پل غرب کانال ماهی و گرفتن جناح اساسی از دشمن
4_ حضور مؤثر و تهدید منطقه استراتژیک شرق کانال زوجی
5_ انهدام بخشی وسیع از امکانات و نفرات دشمن
چگونگی ساخت موشک قسام
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
هفتهی تاریخ را آدینه اســــــــــت
لحظهای از این همیشه بــــگذرید
اندرین آیینه خـــود را بنگریــــــــــد
قالب وبلاگ : فقط بهاربیست |